عشق

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

آنچنان لبریز از عشق من تنها شده از تابستان سردی دست تو را حس کردم من در این تاکستان شب و روز دل من وحشی تر نه مجالی ز لبخند زدن میبینم من از آن روز که من را کُشتی پی قاتلُ روح خود پیگیرم تو مرا سنگ زدی نهراسیدم من تمام رنج خود را دیدم عمر بی حاصل من طی شد قاتل روح و تن من اندکی عاقل شد شعر من شعر دو نسل دگر است تو بخندو بگذر تلخیش در جگر است من از آن غمگینم که بمن راضی بود دردِ من دردِ محبت دردِ دل پاکی بود محسن فخار

نوشته شده در چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۶ساعت 23:2 توسط محسن فخاری| |

عشق...
ما را در سایت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohsenfakhar2 بازدید : 216 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 1:42